یا بن الحسن
تو آخرین گل یاسی است که نظر باران است
از شمیم عطر اولین غنچه ای که در صبح بهار می شکفد تو را
می بویم !!!وهر زمان که قاصدی از آسمان لبخند می زند صدایت را
ای که یک گوشه نگاهت غم عالم ببرد
حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
ای مولای من!
از همان هنگام که تو را به سروری وآقایی و مرشدی خود برگزیدم منت هیچ سرپرست دیگری را به جان نخریدم.
کی می آیی تا ترک های دلم را در برابر تو شماره کنم !
سپیده کی می زند با خودم می گویم اکنون در
چشم اندازم ظاهر می شوی و با یک سبد شکوفه نور نگاهم را با بهار لبخندت معطر می کنی.
به تو می اندیشم چون تو در ذهن منی وجز تو هیچ کس نمی تواند جای خالی ات را پر کند.
دروازه قلب من به روی تو باز است چون تویی سنگ صبور من.
چرا نمی آیی تا بسان کودکی به بالینت بنشینم و زار زار بگریم و بگویم از غمهایم.
یا صاحب الزمان زود بیا.
تهیه کننده:سلطان زارعی محمود ابادی
آموزشگاه میلاد اردکان