کوثروحی
وقتی خدیجه علیهاسلام با رسول خدا ازدواج کرد، زنان مکه از او دوری کردند و باب رفت و آمد با او را بستند. آنها حتی به او سلام هم نمیکردند.خدیجه تنها بود تا از فاطمه زهرا باردار شد. فاطمه علیهاسلام از شکم مادر با مادر صحبت میکرد و او را دلداری میداد.روزی پیامبر اکرم داخل خانه شد و شنید که خدیجه باکسی سخن میگوید. پرسید:« با چه کسی صحبت میکنی»؟!خدیجه عرض کرد:« با این طفلی که در شکم دارم. او همصحبت و مونس من است.»پیامبر فرمود:« ای خدیجه، هم اکنون جبرئیل به من خبرمیدهدکه این طفل دختری است پاک و مبارک که خدای تعالی نسل مرا از او قرار میدهد و فرزندان او را امامان وپیشوایان امت و خلیفههای خودش در روی زمین میگرداند»
وقتی ولادت فاطمه نزدیک شد، خدیجه کسی را نزد زن های قریش و بنی هاشم فرستاد تا او را در هنگام زایمان کمک کنند، اما آنها گفتند:« تو حرف ما رانپذیرفتی و با محمد یتیم و فقیر ازدواج کردی؛ ما هم با تو کاری نداریم »
خدیجه علیهاسلام بسیار غمگین شد؛ اما ناگاه چهار زن بلند قامت گندمگون که گویی از زنان بنی هاشم بودند وارد شدند. خدیجه ترسید! یکی از آنهاگفت:« ای خدیجه، نترس. ما فرستادگان پروردگار توایم؛ ما خواهران توایم: من ساره ام، او آسیه، رفیق بهشتی تو است، او مریم، مادر حضرت عیسی علیه السلام، و او کلثوم خواهر حضرت موسی علیه السلام. خدای تعالی ما را فرستاده تا در امر زایمان کمکت کنیم.»
زنان چهار طرف خدیجه نشستند. ناگاه فاطمه زهرا علیهاسلام با بدنی پاک و مطهر به دنیا آمد و چنان نوری از آن وجود مطهر ساطع شد که همه خانههای مکه را روشن کرد. در این هنگام ده حورالعین وارد شدند، با طشتهایی پر از آب کوثر و پارچههای بهشتی.
بانویی که در جلوی خدیجه نشسته بود، فاطمه علیهاسلام را به آب کوثر شستشو داد و در دو قطعه پارچه سفید که از شیر سفیدتر و از مشک و عنبر خوشبوتر بود پیچید. سپس عرض کرد:« اکنون سخن بگو.»
فاطمه علیهاسلام زبان گشود و فرمود:« اشهد ان لا اله الا الله و انّ ابی رسول الله سید الانبیاء و انّ بعلی سید الاوصیاء و ولدی سادة الاسباط
» گواهی می دهم که معبودی نیست جز الله و پدرم رسول خدا و آقای همهپیامبران است و شوهرم، علی. بزرگ همه اوصیاء و فرزندانم بزرگ همه خانوادههای پیغمبرانند«.
سپس بر آن چهار زن سلام کرد و نام آنها را یکایک بر زبان آورد. زنان به روی زیبای فاطمه اطهر خنده شوق زدند و فرشتگان به یکدیگر بشارت دادند.
آری، شادباش ولادت فاطمه زهرا به آسمانها رسید و نور وجودش آسمان را روشن کرد؛ نوری که تا آن زمان ملائکه ندیده نبودند. آن چهار زن، فاطمه علیهاسلام را به دست خدیجه سپردند و گفتند:« او را بگیر که طاهر است و مطهر، پاک و مبارک«
فاطمه یادگار محمد رسول الله و اسوه زنان عالم،فاطمه درخشش آفتاب در آیینه،فاطمه بزرگ زن عالم در دامن پرمهر و محبت خدیجه و رسول اکرم.
جه دشوار است رسالت قلم در تحریر عبارتی قاصر در وصف فاطمه آن بریده از بدی ها و چه سخت است اندیشه انسان از ادراک حقیقی بزرگی وجود تفسیر خجسته کوثر ،زهرایی که پرتو رخساره زهره اش به گاه عبارت فرشتگان را احاطه نموده است و زکیه ای که بند بند وجود ش لرزان از خوف خدا و سرشار از رجاء است و براستی چرا در تاریخ می بینیم که بعد از شهادت فاطمه، علی (ع)بر سر چاه می رود و از دل سوخته خود با چاه زمزمه می کند چه کسی است این مصدر صبر و استقامت که در عزای پدر آرام نگیرد ا لاّ با وعده پیوستن با او
خداوندا به پیامبرت فرمودی: « انا اعطیناک الکوثر » همانا ما به تو کوثری بخشیدیم
از کوثر دخت نبی اسوه هایی پا به جهان گشودند ولی یکی از آنها در پشت پرده غیبت است و از نظرها پنهان و هنوز نیامده خدایا همانطور که به محمد کوثری عطا کردی به ما هم فرزندش عطا کن هدایت آقایی مربی پرورشی میلاد